
سرگذشت پرفراز و نشیب مادر شهیدان نهیقناد خواندنی شد
انتشار محصول جدید حوزه هنری گیلان مقارن با کنگره هشتهزار شهید استان
فاطمهسادات مادر مهدی و محمود است، دو پسر شانهاستوار رشت که یکی در شهر و دیگری در جنگ بهشهادت رسیدند. این برای اشتیاق به شرح زندگی او کافیست اما این شیرزن کهنسال خاندان سمیعی، هر روز ابتلایی دشوار و حضوری شگرف به خود دیده و آینه وقایع مهم قرن اخیر گیلان است.
زندگی فاطمهسادات شادسعادت، به کوشش و قلم حمیده عاشورنیا، با عنوان فخرالسادات در ۱۶۸ صفحه از سوی انتشارات رنگ ایمان، روانه بازار نشر شده و در غرفه حوزه هنری در دومین کنگره هشت هزار شهید گیلان با قیمت ۲۰۰ هزار تومان قابل تهیه است.
بخشی از کتاب:
"یک شب ساعتی بعد از اذان مغرب، باران، شلاقکش روی حلب پشتپام میخورد و مثل آبشار پهنی از ناودانیمان، به حیاط میریخت. دلشورهٔ نیامدن میرمهدی، مرا از پا درآورد. چادر به کمر بستم، تو را خودم بغل گرفتم، سِدزهرا را بغل میرابوالحسن دادم و دست میرمنصور هم به چادرم بود. پشتسر هم، از تاریکی کوچه راهی پاسگاه کوچهٔ بلورچیان شدیم. وقتی رسیدیم، پاسبان از دیدن من که درون چادر خیسم مچاله شده بودم و چهار بچه آبکشیده بهم تشر زد: «چرا لشکرکشی کردی اینجا؟» نفهمیدم از کدام چشم اشک و از کدامش خون میبارید. نام و نشانی پدرتان را دادم و گفتم: «شوهرم، کاغذ داده بود که میآید. سه روز از زمان آمدنش گذشته و هیچ خبری ازش نیست.»
پاسبان، نگاهی به بچهها کرد و چیزی نگفت. کاغذی دستم داد و گفت: «این را فردا ببر سردخانه...»"