
در این نشست دکتر «محمدصادق کوشکی» اظهار کرد: شاید طبیعی باشد در کنار بزرگداشت یکصدمین سال شهادت میرزا کوچک آثاری تولید و یا مراسمی برگزار شود که مردم، درگیر سوالاتی شوند که پرداختن به کسی که صد سال پیش کشته شده اگر چه انسان خوبی هم بوده، چه فایدهای دارد.
وی با بیان اینکه بهراستی فایده و خروجی پرداختن به چنین شخصیتی برای امروز چیست و چه دستاوردی خواهد داشت، گفت: اگر به این سوال منطقی بتوان پاسخ درستی داد هنرمند، فعال فرهنگی و... با دانستن آن خیلی جدیتر و با انگیزه بیشتر کارشان را انجام میدهند.
کوشکی با ابراز تاسف از اینکه نسبت به این فرد و کاری که انجام داده شناخت، شناخت کم، ناقص و منحرفی وجود دارد افزود: البته ممکن است پژوهشگرانی باشند که خیلی خوب کار کرده باشند، ولی شناخت عمومی درباره میرزا درست نیست. در واقع ایشان از فیلترهایی معرفی شده و هنوز هم از همان فیلترها معرفی میشود، پس طبیعی است که ما فقط میرزا را در قالب یک مجسمه و یک اسم بشناسیم.
وی بیان کرد: روایتی که همیشه از میرزا میشود به قدری خاص و محدود است که میگویم پس او را میشناسیم و با همین ویژگیها همین که برایش مجسمه، مدرسه، بزرگراه، فرودگاه، سریال و... ساخته شده، کافی است و نیازی نیست که بیشتر به آن بپردازیم.
کوشکی تصریح کرد: اینکه چرا روایتها برای چنین فردی که چنین حرکتی را رقم زده در واقع روایت محدودی است با اشاره به داستان یک سطری شخصیتی به نام «رابینهود» گفت که حتی در مورد اسم این شخص اختلاف روایت وجود دارد. شاید این داستان بهرهای از واقعیت نیز دارد، فردی که از ثروتمندان میدزدد و به فقرا میبخشد. این یک داستان تک خطی است که در تاریخ انگلستان نمیتوان چیزی بیشتر از آن در مورد آن یافت، ولی در مورد همین یک خط چند فیلم، سریال و انیمیشن نو به نو ساخته میشود نه به این دلیل که قرار است فقط فیلمسازان، هنرمندان و نویسندگان کاری انجام دهند تا اموراتشان بگذرد، بلکه، هر ملتی نیاز به «قهرمان» و «اسطوره» دارد که نقص هویتی خود را با آن پُر کند.
وی افزود: اگر در سرزمینی فاقد چنین قهرمانی باشند آن وقت ناگزیر هستند که قهرمانسازی یا قهرمانپردازی کنند و این کار را نیز انجام میدهند.
کوشکی همچنین به تاریخ آمریکا و اسطورهای که از شخص «جورج کاستر» ساخته شده اشاره و بیان کرد: در مورد او کارهای متنوعی ساختند که البته بعدها افشاگری شد که وی اصلاً قهرمان نظامی نبوده بلکه فقط در چند نبرد زن و بچه سرخپوستان را قتلعام کرده است. با این حال اصرار بر این است که در مورد این فرد قهرمانسازی انجام شود و به قدری فیلم، داستان، انیمیشن و... در طول قرن بیستم ساخته شد تا اینکه یک نهضت توبه پیش آمد و دو سه کار ساخته شد و کمی شخصیت واقعی او را نشان دادند که چه موجود بدکاری بوده است.
کوشکی افزود: آمریکاییها ملتی هستند که اسطوره کم دارد و میدانست که باید به سراغ اسطورهسازی برود چون ملتی با هویت است که میتواند حرکت کند، راه بیفتد و انگیزه برای پیش رفتن و قدرتمند شدن و ادامه دادن داشته باشد.
وی با تاکید بر اینکه ما هم مانند همه ملتهای دنیا برای حرکت، انگیزش، تعالی و رشد به الگو، قهرمان و اسطوره نیاز داریم و این نیاز، یک نیاز طبیعی برای انسان است اظهار کرد: هیچ ملتی را پیدا نمیکنید که ملت واقعی شده باشد و این اسطورهسازیها و قهرمانپروریها در آن رخ نداده باشد.
کوشکی با بیان اینکه شاید مشکل عدم توجه ما به قهرمانان، مواجه بودن با تعدد قهرمانان و اسطورههای واقعی است که داریم، تصریح کرد: البته بیشتر کماطلاعی و کجاطلاعی موجب میشود که ما قهرمانان خود را نشناسیم.
وی خاطرنشان کرد: هرچه اطلاعات دقیقتری در مورد اسطورهها و قهرمانان ما ارائه شود هنرمندان نیز بهتر میتوانند در مورد آن تولید داشته باشند، اگر چه کار هنرمند ممکن است پژوهش نباشد، اما اگر خود هنرمند (شاعر، نویسنده، مستندساز، فیلمساز، مسئول فرهنگی هنری و...) در غیاب پژوهش جدی، پژوهش انجام دهد و با هیچ فیلتری آن متون و اسنادی که از آن قهرمان باقی مانده است را مطالعه کرده و بیواسطه با او آشنا شود، مانند خواندن نامه میرزا به همسرش، سخنرانی میرزا در اولین فتح بعد از غلبه بر قشون مفاخر و... از خود میپرسد که چرا این چیزها را قبلاً کسی به ما نگفته است و در مییابد که این میرزا یک پهلوان لوتی جوانمرد مدافع مردم در برابر قزاقها و زورگویی آنها نبوده، بلکه «میرزا» کسی است که موازنه شرق و غرب را در ایران به چالش کشید یعنی، وقتی دو قدرت بزرگ و پیروز روسیه و انگلستان در ایران میخواستند به موازنه برسند میرزا جلوی آنها را میگیرد و نفس این کار این است که یکی در آن دوران و در مقابل آن قدرتها جرأت میکند و میگوید «نمیگذارم شما به موازنه برسید».
وی ادامه داد: اگر کسی دانش سیاسی و تاریخی داشته باشد اولین علامت سوال ایجاد شده برایش این است که این شخص این حرفها را از کجا بلد بود و با چه جرأتی مرتکب چنین حرکتی شده است.
کوشکی با بیان اینکه وقتی متون و نامههایی که از میرزا بجا مانده را دقیق نگاه کنیم متوجه میشویم که این انسان در زمان خودش حرفهایی زده که ۵۷ سال بعد از شهادتش دوباره بلند گفته شد. او اذعان کرد: ما در تاریخ ایران تقریباً نداریم کسی را که عملاً با شرق و غرب هماوردی و رویارویی کرده باشد.
وی اولین چهرهای را که به این شکل مبارزه کرده میرزا و در شکل کاملتر آن حضرت «امام خمینی» دانست و افزود: اینها حرفشان شفاهی نیست بلکه عملی و عملیاتی است و نگاه «نه شرقی و نه غربی» را با پشتوانه اسلام میگویند و اصرار به اتحاد اسلام دارند.
کوشکی بیان کرد: میرزا کوچک جنگلی صد سال پیش میگوید «اسلام میتواند مرا در برابر شرق و غرب پشتیبانی کند» و این یعنی نگاهش خیلی مترقی است و میبینیم که همین حرف «نه شرقی و نه غربی» را در سال ۵۷، امام(ره) میگوید و برای ما هضمش سخت است، اما میرزا 60 سال قبل از نهضت امام خمینی عملاً نه شرقی نه غربی را اجرا کرد و به توافقات انگلیس و روسیه و همکاری حکومت ایران با آنان «نه» گفت.
وی با اشاره به اینکه این رجزخوانی را یک طلبه در جنگلهای گیلان فقط با ۲۰۰ _۳۰۰ تفنگدار بیان کرده است گفت: میرزا پشتش به یک اندیشه گرم است و آن «اسلام» است.
کوشکی ادامه داد: میرزا در روزهایی که نهضت جنگل نفسهای آخرش را میکشید و در همان زمان که نامه تسلیم به او دادند، قاطعانه بر انتخاب خود مصمم است چون راهی که در آن گام برداشته را درست انتخاب کرده است.
وی با تاکید بر اینکه با یک نگاه میتوان دریافت که پیشتاز بودن «جمهوری اسلامی» یکدفعهای اتفاق نیفتاده و دارای ریشه و عقبۀ فکری بوده است گفت: انقلاب اسلامی از همان منبعی استفاده میکند که میرزا از همان منبع استفاده میکرد و اصلاً عجیب نیست که یک طلبهای به نام میرزا حرفی را بزند که بعدها عالمی به نام حضرت امام(ره) آن را به شکل کاملتری بیان کند.
کوشکی نکته مهم این دو شخصیت و حرکت آنان را استفاده از یک منبع دانست و اضافه کرد: در حالی این دو از یک منبع بهرهبرداری کردهاند که هیچ کدام در یک زمان با هم نبودند.
وی در ادامه گفت: پدیدهای به نام «بسیج» که امام(ره) از آن استفاده کردند نیز همان سازوکار و مکانیزمی را دارد که میرزا و یارانش داشتند، بسیجی یعنی نیروهای مردمی و داوطلبی که اصالتاً رزمنده نیستند بلکه کشاورز، کاسب و انسانهای معمولی هستند که به ضرورت رزمندگی میکنند و میرزا به آنها تکیه و اعتماد میکند، دقیقا همین الگو را حضرت امام نیز دارند چرا که هر دو از پیامبری الگو گرفتهاند که بدنۀ حاکمیت و لشکر و همه چیزش مردم هستند.
کوشکی تصریح کرد: «پایه بودن مردم» برداشت میرزا و حضرت امام از دین است چون هر دو از پدیدهای به نام بسیج استفاده میکنند، گرچه آن موقع به یاران میرزا «جنگلی» میگفتند ولی ماهیت و عملکرد جنگلی با «بسیج» یکی است.
وی اظهار کرد: اگر میرزا موفقیتی نیز پیدا میکند بهخاطر همین پدیده مردم است، چون به آنان اعتماد دارد و فرماندهانش نیز از همین مردم بودند.
کوشکی در جواب اینکه چرا افرادی مانند رئیسعلی دلواری، میرزا کوچک و حضرت امام به عامه مردم رو میکنند، همان مردمی که در گفتمان روشنفکری آنها را عوام، نادان، طبقه فرودست و غیر قابل اعتنا میدانند گفت: چون اینها یک منبع دارند و این مکتب، میرزا، رئیسعلی و امامی را پرورش میدهد که قدرتشان «مردم پایه بودن» است، یعنی اگر به روایت میرزا پرداخته شود متوجه میشویم کاری که امام نیز انجام داده نمونه متعالی آن بوده پس این کار بیریشه نبوده و در طول تاریخ نماد و نمونه داشته که در تاریخ مبارزات اسلام و شیعه دیده میشود.
وی با تاکید بر اینکه باید بدانیم میرزا که بوده است گفت: مفهوم «استقلال» در نامهها و صحبتها و سخنرانیهای میرزا مفهوم محوری است.
کوشکی استقلال را فراتر از ناسیونالیست، فراتر از ایراندوستی و ایرانخواهی دانست و ادامه داد: ایرانخواهی هنر نیست چیزی که خیلیها ادعا میکنند بلکه استقلال داشتن آن هم به روایت نه شرقی نه غربی هنر است، و استقلال خواستن یک برداشت درست از اندیشه سیاسی شیعه است.
وی افزود: گاهی در رسانهها به اشتباه استقلال مساوی ایراندوستی و ناسیونالیستی معرفی میشود در صورتی که استقلال فراتر است.کوشکی بیان کرد: ایران وقتی ارزش دارد که مستقل باشد، ایران بدون استقلال ارزشمند نیست و ارزش فدا کردن چیزی را هم ندارد.
وی در ادامه میرزا کوچک را یک شخصیت چند بعدی توصیف کرد و افزود: میرزا یک نظامی، روحانی و یا سیاستمدار صرف نیست بلکه یک عاشقپیشه حرفهای نیز هست.
کوشکی اظهار کرد: این دیدگاه و مکتبی که یک فرمانده نظامی که عالم دین، اهل ادب و ادبیات، اهل علم، عمران و آبادی، اهل جنگ و توکل و عرفان است و همه اینها در او نمود دارد و عشق و محبت را نیز میفهمد و در بین این همه شلوغی باز فرصت میکند که نامه عاشقانه پرمفهوم برای همسرش بنویسد گویای چند بعدی بودن او است.
وی با اشاره به اینکه حضرت امام(ره) هم یک شخصیت چند بعدی است گفت: اینکه چه چیزی باعث میشود این انسانها چند بعدی، و چنین پدیدهای میشوند یک نکته است و آن اینکه همه آنها از یک سفره ارتزاق کردهاند.
کوشکی با تاکید بر اینکه فقط اسلام میتواند شخصیت چند بعدی پرورش دهد، اذعان کرد: این شخصیت چند بعدی همان گمشدهای است که نه فقط ما و نسل جوان و مملکت ما بلکه جهان محتاج آن است.
وی با انتقاد به اینکه آیا اکنون تصویری که از میرزا کوچک ارائه شده است این چند بعدی بودن او را میرساند یا خیر، گفت: گاهی وقتها تصویری که از آن قهرمان ارائه میشود باید از مکتوبها و عملکردهای آن شخص پیدا کرد زیرا اگر کسی این دغدغهها و روحیات را نداشته باشد نمیتواند از خود تصویر خوبی نشان دهد.
وی با بیان اینکه امروز چنین الگوهایی که به فکر استقلال ایران باشند در دانشگاههای ما گم شده است افزود: هویت موتور پیشبرنده ملتها و نیز فرمانی است که این پیشبرنده، حرکت و انگیزه را، هدایت میکند.
کوشکی تفاوت قدرت، دوام، بقا و موثر بودن ملتها را بدون ضعف و سستی در هویت داشتن و بیهویتی عنوان کرد و گفت: نسل امروز جوانان ما که بخش اعظمی از آن دچار سرگشتگی هستند و خود آن را به نداشتن امید تعبیر میکنند و گاهی هم به سیاست ربط میدهند در اصل بیهویتی است.
وی اذعان کرد: هر چقدر هویت خود را بشناسیم و جامعه را با آن تغذیه کنیم به همین میزان آن جامعه قدرت، توانمندی، توکل و موثر بودنش بیشتر میشود.
کوشکی بیان کرد: هویت عاشورایی باعث شد که در فتح خرمشهر و در جنگ هشت ساله پیروز شویم چون ما تا روز آخر از نظر امکانات نظامی و نیرو از دشمن کمتر بودیم از این رو هر چقدر بسته هویتی ما غنیتر باشد این بسته موجب ارتزاق ما خواهد شد و موجب قدرت، ورود خردمندانه، تصمیم گیری درست، شجاعت و امید ما میشود.
وی در این راستا پرورش و تمرکز روی کودکان را ضروری دانست و عنوان کرد: کودکان باید با این خوراک هویتی بیشتر آشنا شوند و خودشان نیز آثاری در همین راستا تولید کنند.
در ادامه این مراسم مجتبی حاذق شعری در ستایش نهضت جنگل برای حاضران خواند و سپس دکتر کوشکی به پرسشهای حاضران پاسخ داد
اظهار کرد: شاید طبیعی باشد در کنار بزرگداشت یکصدمین سال شهادت میرزا کوچک اثری ساخته و یا مراسمی برگزار شود که مردم، هنرمندی که هنری را خلق میکند و یا فعال فرهنگی درگیر سوالاتی شوند که پرداختن به کسی که صد سال پیش کشته شده اگر چه انسان خوبی هم بوده است، چه فایدهای دارد.
وی با بیان اینکه بهراستی فایده و خروجی پرداختن به چنین شخصیتی برای امروز چیست و چه دستاوردی خواهد داشت، گفت: اگر به این سوالات منطقی بتوان پاسخ درستی داد هنرمند، فعال فرهنگی و... با دانستن آن خیلی جدیتر و با انگیزه بیشتر کارش را انجام میدهد.
کوشکی با ابراز تاسف از اینکه نسبت به این فرد و کاری که انجام داده شناخت، شناخت کم، ناقص و منحرفی وجود دارد افزود: البته ممکن است پژوهشگرانی باشند که خیلی خوب کار کرده باشند، ولی شناخت عمومی درباره میرزا درست نیست. در واقع ایشان از فیلترهایی معرفی شده و هنوز هم از همان فیلترها معرفی میشود، پس طبیعی است که ما فقط میرزا را در قالب یک مجسمه و یک اسم بشناسیم.
وی بیان کرد: در واقع روایتی که همیشه از میرزا میشود به قدری روایت خاص و محدود است که میگویم پس او را میشناسیم و با همین ویژگیها همینکه برایش مجسمه، مدرسه، بزرگراه، فرودگاه، سریال و... ساخته شده، کافی است و نیازی نیست که بیشتر به آن بپردازیم.
کوشکی تصریح کرد: اینکه چرا روایتها برای چنین فردی که چنین حرکتی را رقم زده است در واقع روایت محدود و خاصی شده تا جایی که این برداشت را میکنیم بیشتر از سهمش به او پرداخته شده است جای تامل دارد.
وی اذعان کرد: اگر به این نتیجه برسیم که باید به این فرد پرداخته شود و مطرح شدنش در حوزه فرهنگ و هنر چگونه باید باشد نتیجه تغییر میکند.
کوشکی با اشاره به داستان یک سطری شخصیتی به نام «رابین هود» که حتی در مورد اسم این شخص اختلاف روایت وجود دارد گفت: شاید این داستان بهرهای از واقعیت نیز داشته است، اما فردی که از ثروتمندان میدزدد و به فقرا میدهد یک داستان تک خطی است که در تاریخ انگلستان نمیتوان چیزی بیشتر از آن یافت ولی در مورد همین یک خط چند فیلم، سریال و انیمیشن نو به نو ساخته میشود نه به این دلیل که قرار است فقط فیلمسازان، هنرمندان و نویسندگان کاری انجام دهند تا اموراتشان بگذرد بلکه، هر ملتی نیاز به «قهرمان» و «اسطوره» دارد که نقص هویتی خود را با آن پر کند.
وی افزود: اگر در سرزمینی فاقد چنین قهرمانی باشند آن وقت ناگزیر هستند که قهرمانسازی یا قهرمانپردازی کنند و این کار را نیز انجام میدهند.
کوشکی همچنین به تاریخ آمریکا و اسطورهای که از شخص «جورج کاستر» ساخته شده اشاره و بیان کرد: در مورد او بسیار کارهای متنوعی ساختند که البته بعدها افشاگری شد که وی اصلاً قهرمان نظامی نبوده بلکه فقط در چند نبرد زن و بچه سرخپوستان را قتل عام کرده است.
وی ادامه داد: ولی با این حال اصرار بر این است که در مورد این فرد قهرمانسازی انجام شود و به قدری فیلم، داستان، انیمیشن و... در طول قرن بیستم ساخته شد تا اینکه یک نهضت توبه پیش آمد و دو سه کار ساخته شد و کمی شخصیت واقعی او را نشان دادند که چه موجود بدکاری بوده است.
کوشکی افزود: آمریکایی ملتی است که اسطوره کم دارد و میدانست که باید به سراغ اسطورهسازی برود چون ملت با هویت است که میتواند حرکت کند، راه بیفتد و انگیزه برای پیش رفتن و قدرتمند شدن و ادامه دادن داشته باشد.
وی با تاکید بر اینکه ما هم مانند همه ملتهای دنیا برای حرکت، انگیزش، تعالی و رشد به الگو، قهرمان و اسطوره نیاز داریم و این نیاز، یک نیاز طبیعی برای انسان است اظهار کرد: هیچ ملتی را پیدا نمیکنید که ملت واقعی شده باشد و این اسطورهسازیها و قهرمانپروریها در آن رخ نداده باشد.
کوشکی با بیان اینکه شاید مشکل عدم توجه ما به قهرمانان، مواجه بودن با تعدد قهرمانان و اسطورههای واقعی است که داریم، تصریح کرد: البته بیشتر کماطلاعی و کجاطلاعی موجب میشود که ما قهرمانان خود را نشناسیم.
وی خاطرنشان کرد: هرچه اطلاعات دقیقتری در مورد اسطورهها و قهرمانان ارائه شود هنرمندان نیز بهتر میتوانند در مورد آنها تولید داشته باشند، اگر چه کار هنرمند ممکن است پژوهش نباشد اما اگر خود هنرمند(شاعر، نویسنده، مستندساز، فیلمساز، مسئول فرهنگی و هنری و...) در غیاب اینکه پژوهش جدی صورت نگرفته است پژوهش انجام دهد و بدون فیلتر آن متون و اسنادی که از آن قهرمان باقی مانده است را خود مطالعه کند و بیواسطه با او آشنا شود مانند خواندن نامه میرزا به همسرش، سخنرانی میرزا در اولین فتح بعد از غلبه قشون مفاخر و... از خود میپرسد که چرا این چیزها را قبلاً کسی به ما نگفته است و درمییابد که این میرزا یک پهلوان لوتی جوانمرد مدافع مردم در برابر قزاقها و زورگویی آنها نبوده است بلکه «میرزا» کسی است که موازنه شرق و غرب را در ایران به چالش کشید یعنی، وقتی دو قدرت بزرگ و پیروز روسیه و انگلستان در ایران میخواستند به موازنه برسند میرزا جلوی آنها را میگیرد و نفس این کار این است که یکی در آن دوران و در مقابل آن قدرتها جرأت میکند و میگوید «نمیگذارم شما به موازنه برسید».
وی ادامه داد: اگر کسی دانش سیاسی و تاریخی بلد باشد اولین علامت سوال ایجاد شده برایش این است که این شخص این حرفها را از کجا بلد بود و با چه جرأتی مرتکب چنین حرکتی شده است.
کوشکی با بیان اینکه وقتی متون و نامههایی که از میرزا بجا مانده را یکی دو بار دقیق نگاه کنیم متوجه میشویم که این انسان در زمان خودش حرفهایی را زده که ۵۷ سال بعد از شهادتش دوباره بلند گفته شد، اذعان کرد: ما در تاریخ ایران تقریباً نداریم کسی را که عملاً با شرق و غرب هماوردی و رویارویی کرده باشد.
وی اولین چهرهای را که به این شکل مبارزه کرده میرزا و در شکل کاملتر آن حضرت «امام خمینی» دانست و افزود: اینها حرفشان شفاهی نیست بلکه عملی و عملیاتی است و نگاه «نه شرقی و نه غربی» را با پشتوانه اسلام میگویند و اصرار به اتحاد اسلام دارند.
کوشکی بیان کرد: میرزا کوچک جنگلی صد سال پیش میگوید «اسلام میتواند مرا در برابر شرق و غرب پشتیبانی کند» و این یعنی نگاهش خیلی مترقی است و میبینیم که همین حرف «نه شرقی و نه غربی» را در سال ۵۷، امام(ره) میگوید و برای ما هضمش سخت است اما میرزا 60 سال قبل از نهضت امام خمینی عملاً نه شرقی نه غربی را اجرا کرد و به توافقات انگلیس و روسیه و همکاری حکومت ایران با آنان «نه» گفت.
وی با اشاره به اینکه این رجزخوانی را یک طلبه در جنگلهای گیلان فقط با ۲۰۰ _۳۰۰ تفنگدار بیان کرده است گفت: میرزا پشتش به یک اندیشه گرم است و آن «اسلام» است.
کوشکی ادامه داد: میرزا در روزهایی که نهضت جنگل نفسهای آخرش را می کشید و در همان زمان که نامه تسلیم به او دادند، قاطعانه بر انتخاب خود مصمم است چون راهی که در آن گام برداشته را درست انتخاب کرده است.
وی با تاکید بر اینکه با یک نگاه میتوان دریافت که پیشتاز بودن «جمهوری اسلامی» یک دفعهای اتفاق نیفتاده و دارای ریشه و عقبه فکری است گفت: انقلاب اسلامی از همان منبعی استفاده میکند که میرزا از همان منبع استفاده میکرد و اصلاً عجیب نیست که یک طلبهای به نام میرزا حرفی را بزند که بعدها عالمی به نام حضرت امام(ره) آن را به شکل کاملتری بیان میکند.
کوشکی نکته مهم این دو شخصیت و حرکت آنان را استفاده از یک منبع دانست و اضافه کرد: در حالی این دو از یک منبع بهرهبرداری کردهاند که هیچ کدام در یک زمان با هم نبودند.
وی در ادامه میرزا کوچک جنگلی را به نوعی پیشگام و چهره در سیاست «نه شرقی و نه غربی» عنوان کرد و گفت: البته پدیدهای به نام «بسیج» که امام (ره) از آن استفاده کردند نیز همان سازوکار و مکانیزمی را دارد که میرزا و یارانش داشتند، بسیجی یعنی نیروهای مردمی و داوطلبی که اصالتاً رزمنده نیستند بلکه کشاورز، کاسب و انسانهای معمولی هستند که به ضرورت رزمندگی میکنند و میرزا به آنها تکیه و اعتماد میکند، دقیقا همین الگو را حضرت امام نیز دارند چرا که هر دو از پیامبری الگو گرفتهاند که بدنه حاکمیت و لشکر و همه چیزش مردم هستند.
کوشکی تصریح کرد: «پایه بودن مردم» برداشت میرزا و حضرت امام از دین است چون هر دو از پدیدهای به نام بسیج استفاده میکنند، گرچه آن موقع به یاران میرزا «جنگلی» میگفتند ولی ماهیت و عملکرد جنگلی با «بسیج» یکی است.
وی اظهار کرد: اگر میرزا موفقیتی نیز پیدا میکند بهخاطر همین پدیده مردم است، چون به آنان اعتماد دارد و فرماندهانش نیز از همین مردم بودند.
کوشکی در جواب اینکه چرا افرادی مانند رئیسعلی دلواری، میرزا کوچک و حضرت امام به عامه مردم رو میکنند، همان مردمی که در گفتمان روشنفکری آنها را عوام، نادان، طبقه فرودست و غیرقابل اعتنا میدانند گفت: چون اینها یک منبع دارند و این مکتب، میرزا، رئیسعلی و امامی را پرورش میدهد که قدرتشان «مردم پایه بودن» است، یعنی اگر به روایت میرزا پرداخته شود متوجه میشویم کاری که امام نیز انجام داده نمونه متعالی آن بوده پس این کار بیریشه نبوده و در طول تاریخ نماد و نمونه داشته که در تاریخ مبارزات اسلام و شیعه دیده میشود. وی با تاکید بر اینکه باید بدانیم میرزا که بوده است گفت: مفهوم «استقلال» در نامهها و صحبتها و سخنرانیهای میرزا مفهوم محوری است.
کوشکی استقلال را فراتر از ناسیونالیست، فراتر از ایراندوستی و ایرانخواهی دانست و ادامه داد: ایرانخواهی هنر نیست چیزی که خیلیها ادعا میکنند، بلکه استقلال داشتن آن هم به روایت نه شرقی نه غربی هنر است، و استقلال خواستن یک برداشت درست از اندیشه سیاسی شیعه است.
وی افزود: گاهی در رسانهها به اشتباه استقلال مساوی ایراندوستی معرفی میشود در صورتی که استقلال مفهومی فراتر است.کوشکی بیان کرد: ایران وقتی ارزش دارد که مستقل باشد، ایران بدون استقلال ارزشمند نیست و ارزش فدا کردن چیزی را هم ندارد.
وی در ادامه میرزا کوچک را یک شخصیت چند بعدی توصیف کرد و افزود: میرزا یک نظامی، روحانی و یا سیاستمدار صرف نیست بلکه یک عاشقپیشه حرفهای نیز هست.
کوشکی اظهار کرد: این دیدگاه و مکتبی که یک فرمانده نظامی که عالم دین، اهل ادب و ادبیات، اهل علم، عمران و آبادی، اهل جنگ و توکل و عرفان است و همه اینها در او نمود دارد و عشق و محبت را نیز میفهمد و در بین این همه شلوغی باز فرصت میکند که نامه عاشقانه پرمفهوم برای همسرش بنویسد گویای چند بعدی بودن او است.
وی با اشاره به اینکه حضرت امام(ره) هم یک شخصیت چند بعدی است گفت: اینکه چه چیزی باعث میشود این انسانها چند بعدی شوند یک نکته است و آن اینکه همه آنها از یک سفره ارتزاق کردهاند.
کوشکی با تاکید بر اینکه فقط اسلام میتواند شخصیت چند بعدی پرورش دهد، اذعان کرد: این شخصیت چند بعدی همان گمشدهای است که نه فقط ما و نسل جوان و مملکت ما بلکه جهان محتاج آن است.
وی با انتقاد به اینکه آیا اکنون تصویری که از میرزا کوچک ارائه شده است این چند بعدی بودن او را میرساند یا خیر، گفت: گاهی وقتها تصویری که از آن قهرمان ارائه میشود باید از مکتوبها و عملکردهای آن شخص پیدا کرد زیرا اگر کسی این دغدغهها و روحیات را نداشته باشد نمیتواند از خود تصویر خوبی نشان دهد.
وی با بیان اینکه امروز چنین الگوهایی که به فکر استقلال ایران باشند در دانشگاههای ما گم شده است افزود: هویت موتور پیشبرنده ملتها و نیز فرمانی است که این پیشبرنده، حرکت و انگیزه را، هدایت میکند.
کوشکی تفاوت قدرت، دوام، بقا و موثر بودن ملتها را بدون ضعف و سستی در هویت داشتن و بیهویتی عنوان کرد و گفت: نسل امروز جوانان ما که بخش اعظمی از آن دچار سرگشتگی هستند و خود آن را به نداشتن امید تعبیر میکنند و گاهی هم به سیاست ربط میدهند در اصل بیهویتی است.
وی اذعان کرد: هر چقدر هویت خود را بشناسیم و جامعه را با آن تغذیه کنیم به همین میزان آن جامعه قدرت، توانمندی، توکل و موثر بودنش بیشتر میشود.
کوشکی بیان کرد: هویت عاشورایی باعث شد که در فتح خرمشهر و در جنگ هشت ساله پیروز شویم چون ما تا روز آخر از نظر امکانات نظامی و نیرو از دشمن کمتر بودیم از این رو هر چقدر بسته هویتی ما غنیتر باشد این بسته موجب ارتزاق ما خواهد شد و موجب قدرت، ورود خردمندانه، تصمیمگیری درست، شجاعت و امید ما میشود.
وی در این راستا پرورش و تمرکز روی کودکان را ضروری دانست و عنوان کرد: کودکان باید با این خوراک هویتی بیشتر آشنا شوند و خودشان نیز آثاری در همین راستا تولید کنند.
در ادامه این مراسم مجتبی حاذق شعری در ستایش نهضت جنگل برای حاضران خواند و سپس دکتر کوشکی به پرسشهای حاضران پاسخ داد.